جدول جو
جدول جو

معنی بیزار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بیزار کردن
(نُ فَ)
دور کردن. جدا کردن، براء. تبرئه. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان القرآن) (دهار).
- بیزار کردن کسی را، تبرئه کردن او را. بری شمردن او را. (یادداشت مؤلف) :
زین دادگری باشی و زین حق بشناسی...
کز خلق بخلقت نتوان کرد قیاسی
وز خوی و طبیعت نتوان کردن بیزار.
منوچهری.
، متنفر کردن. (ناظم الاطباء). دور کردن. متنفر و دلزده کردن:
مرا بیزار کرد از اهل دولت دیدن دربان
به یک دیدن ز صد نادیدنی آزاد گردیدم.
سعدی.
، مانده کردن. آزرده کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیوار کردن
تصویر بیوار کردن
اجابت، قضا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
از خواب برخیزانیدن، آگاه کردن هوشیار کردن متنبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
Market
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
Sicken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
Awaken, Waken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
commercialiser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
rendre malade
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
réveiller, réveiller quelqu'un
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
ammalare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
adoecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
acordar, acordar alguém
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
despertar, despertar a alguien
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
svegliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
commerciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
comercializar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
enfermar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
市场化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
comercializar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
chorować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
使生病
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
唤醒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
budzić, budzić kogoś
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
sprzedawać na rynku
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
хворіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
продавати на ринку
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
vermarkten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
krank machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
wecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
заболевать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
продать на рынке
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
wakker maken
دیکشنری فارسی به هلندی